جدول جو
جدول جو

معنی جو توره - جستجوی لغت در جدول جو

جو توره
توبره ی جو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوتره
تصویر جوتره
مناره، کنگره، برج مرتفع، سکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوش کوره
تصویر جوش کوره
موادی که در کوره های ذوب فلزات پس از ذوب شدن سنگ های معدنی سرد می شوند و به صورت تکه سنگ های متخلخل درمی آیند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
چشم غره.
- واتوره رفتن به کسی، چشم غله، چشم زهره بدو رفتن. چشم آغیل رفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو تنوره
تصویر دو تنوره
دو الکه، دوباره تنور
فرهنگ لغت هوشیار
مواد مختلفی که در نتیجه ذوب سنگهای معدنی در کوره متحجر شوند و باقی مانند این مواد بیشتراز ترکیبات املاح قلیایی هستند که چون سبکترند بر روی توده مذاب کوره بصورت کفی قرار میگیرند و کم و بیش با فلزات مختلف مخلوطند و پس از سرد شدن سنگهایی پر خلل و فرج با وزن مخصوصهای متفاوت بوجود میاورد اقلیمیا کلیمیا
فرهنگ لغت هوشیار
آفتی است که در مویهای سر افتد و موجب شقه و نیمه شدن طولی تارهای مو شود. عامل این آفت هنوز معلوم نیست و حدس میزنند که نتیجه کثرت استعمال صابون و مجاورت مواد قلیایی زیاد با موهای سر است: (او را که می بینی سرش را آلاگارسون میکند کارش از جای دیگر خرابست مو خوره دارد مجبور است بکند) (شام. 2-481)
فرهنگ لغت هوشیار
((رِ یا رَ))
مواد مختلفی که در نتیجه ذوب سنگ های معدنی در کوره متحجر شوند و باقی مانند، اقلیمیا، کلیمیا
فرهنگ فارسی معین
ناز کردن، غمزه دادن، کرشمه
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندی که زودتر از موعد بزاید
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه از تیره بادمجانیان با نام علمی stramonioom datoora که علفی
فرهنگ گویش مازندرانی
توبره ی دستی گالشی که دارای قفل و بست است
فرهنگ گویش مازندرانی
کوله پشتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تره ی آبی، گیاهی که در کنار جویبارها و چشمه ها می روید و مصرف.، آبشار ترهtere هم گویند، آبشار کوچک ناشی از ریزش آب از ناودان چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
هذیان گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
هذیان، بیهوده گویی
فرهنگ گویش مازندرانی